معنی از مراکز استان ها

حل جدول

از مراکز استان ها

اهواز


استان ها

ایالات


از استان ها

کرمان


از مراکز استان‌ها

اهواز، اراک، بندرعباس، یاسوج، ساری، رشت، مشهد، اصفهان، قم، کرج، قزوین، یزد، همدان، شهرکرد، بوشهر، ایلام، کرمانشاه، تبریز، اردبیل، ارومیه، زاهدان، شیراز، زنجان، سنندج، گرگان، بیرجند، بجنورد، تهران، کرمان، خرم آباد


مراکز مهم قالیبافی

کرمان، اصفهان، کاشان، تبریز، مشهد


مراکز یافتن شغل

کاریابی

لغت نامه دهخدا

مراکز

مراکز. [م َ ک ِ] (ع اِ) ج ِ مَرْکَز. رجوع به مَرکَز شود.
- مراکز بحران، در نجوم، عبارت است از رسیدن قمر به درجات معینه از فلک البروج. و آن را تأسیسات قمر نیز گویند. و در اختیارات امور مذمومند و بغایت نحس... و در عدد تأسیسات اختلاف است بعضی هشت ثبت کرده اند و بعضی ده. (از کشاف اصطلاحات الفنون).


استان

استان. [اَ] (ع اِ) بیخ درخت پوسیده. استن. (منتهی الارب).

استان. [اَ] (اِ) جای خواب و آرامگه را گویند که بمعنی آستانه باشد. (جهانگیری). || (ص) ستان. مؤلف آنندراج گوید: به پشت باز افتاده: ستیزه جویان بر آستان اجل، استان میخوابیدند. (ملاّمنیر).

استان. [اِ] (ع مص) بسال قحط درآمدن. در سال قحط درآمدن. (منتهی الارب). اِسنات. اِجداب.

فرهنگ فارسی هوشیار

مراکز

(تک: مرکز) مندوها کیان ها میانک ها

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مراکز

جایگاه ها

فرهنگ عمید

مراکز

مرکز

مترادف و متضاد زبان فارسی

مراکز

مرکزها، کانون‌ها، نقاط مهم

فرهنگ معین

مراکز

(مَ کِ) [ع.] (اِ.) جِ مرکز.

معادل ابجد

از مراکز استان ها

794

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری